واقعه

واقعه

مولای ما نمونهء دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است

۹ مطلب با موضوع «نظم» ثبت شده است

راه تو خون می طلبد !!!

چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۱۹ ب.ظ

راه تو خون می طلبد!  مرد کیست؟


شهید محمد اصغرنژاد



  • ۲ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۱۹

انگار همین دیروز بود

يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۴۵ ب.ظ

شعر زیبایی از شاعر عزیز جناب برقعه ای


فاطمیه


انگار همین دیروز بود



خانه پیرزن ته کوچه

پشت یک تیر برق چوبی بود

پشت فریاد های گل کوچک

واقعا روزهای خوبی بود

 

پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر

منتظر بود در زدن ها را

دم در می نشست و با لبخند

جفت می کرد آمدن ها را

خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد

دوشنبه, ۴ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۴۴ ق.ظ

یا حبیب الباکین

 

عاشورا


                 با خودم فکر می کنم اصلا چرا باید

                 رباب ، با آب هم قافیه باشد

 

                روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند

                حرمله آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود

                هدف های روشنی داشت

 

                تنها تو بودی که خوب فهمیدی

                استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت

                شش ماه علی بودن را طاقت آوردی

                خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد

                حالا پدرت یک قدم می رود بر می گردد

                                        می رود بر می گردد

                                         می رود...

                با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد

                تادیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند

                رباب می رسد از راه

                 با نگاه

                بایک جملهء کوتاه

                 آقا خودتان که سالمید انشاالله...


اجرا توسط سلحشور کلیک کنید        


اجرا


منبع :
پرسه درخیال

زنبق هفتاد و دو برگ

دوشنبه, ۴ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۴۳ ق.ظ


عاشورا، حسین ، اباعبدالله


بگذار این شاعر جوانی کرده باشد

با واژه ها نامهربانی کرده باشد

بگذار ما را باد با خود برده باشد

تنهایی ما را جهانی کرده باشد

بگذار بین دوستان و دشمنانت

خنجر فقط پادرمیانی کرده باشد

می داند احوال من بی برگ و بر را

هرکس که عمری باغبانی کرده باشد

کی دیده ای یک زنبق هفتاد و یک برگ

بالای نی شیرین زبانی کرده باشد

ای گل ! نبینم نشنوم دست پلیدی

لب هایتان را خیزرانی کرده باشد ...



شعر از سعید بیابانکی

انتظار

دوشنبه, ۴ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۳۱ ق.ظ

روزی هزاربار دلت را شکسته ام

بی خود به انتظار وصالت نشسته ام

هر بار این تویی که رسیدی و در زدی

هربار این منم که در خانه بسته ام

هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش و هم دلتان را شکسته ام ....